طی سالهای اخیر با گسترش اینترنت و شبکه های اجتماعی دیگر کمتر کسی را میتوانید بیابید که اهمیت تولید محتوا و بازاریابی محتوا را نداند و نپذیرد. تقاضای روز افزونی که برای استفاده از ابزارهای دیجیتال مارکتینگ وجود دارد، این ادعا را تأیید میکند. اکنون دیگر بحث از این سطح گذشته و به لایهی عملیاتی و اجرایی رسیده است. این روزها مدیران کسب و کارها و کسانی که دغدغهی بازاریابی و فروش دارند سوالهای متفاوتی مطرح میکنند:
- درباره چه موضوعاتی محتوا تولید کنیم؟
- آیا باید صرفاً به محتوای متنی محدود شویم؟
- آیا قیمت محصولات را ساده و صریح بگوییم؟
- دربارهی نقطه ضعفها و مشکلات محصولاتمان حرف بزنیم؟
- دربارهی رقبا چه بگوییم؟ آیا به آنها اشاره کنیم؟
شبکه های اجتماعی و پلتفرم های ارتباط اجتماعی از جمله فیس بوک، اینستاگرام، توییتر همگی با دهانی باز، تشنه و چشم انتظار کاربران تازه هستند. بالاترین اولویت طراحان شبکههای اجتماعی، افزایش تعداد دفعات استفاده و مجموع مدت زمان حضور کاربران در شبکه هاست. شاخصی که از آن به نام Engagement یا درگیر شدن با نرمافزار یا اپلیکیشن نام برده میشود.
تمایل پلتفرمها برای حداکثر کردن میزان استفادهی کاربران، باعث شده است که کمترین محدودیتها و چارچوبها به کاربران تحمیل شود. در واقع اگر خودمان خط مشی و اصول حضور در شبکه اجتماعی را تعیین نکنیم، جز در موارد نادر با منعی از طرف شبکهها و پلتفرمها روبرو نخواهیم شد. به همین علت، ارزیابی اثربخشی حضور کسب و کار در این رسانهها، نیازمند دقت و توجه ویژهای است و با وجود فراهم بودن امکانات زیربنایی، با چالشها و دشواریهای خاص خود روبروست. براساس مقالات منتشر شده توسط اداره آمار کشور، در سال 1400 حدود 45 تا 50 هزار کسب و کار ایرانی در شبکه اجتماعی اینستاگرام فعالیت داشتهاند و حجم معاملات یکساله در این شبکه اجتماعی بین 18 تا 32 هزار میلیارد تومان برآورد شده است. تعداد کاربران فعال ایرانی در این شبکه حدود 50 تا 60 میلیون نفر تخمین زده شده است، با توجه به آمار منتشر شده میتوان متوجه اهمیت فعالیت در اینستاگرام شد. برخی از کسب و کارها، در ارزیابی اثربخشی بازاریابی در شبکه اینستاگرام دچار یک خطای مهم میشوند. در حدی که از این نوع بازاریابی صرفنظر کرده یا بودجهای کم و نامتناسب به آن اختصاص میدهند.
فقط بر روی فروش متمرکز نشوید
برای افزایش فروش، نباید صرفاً روی دپارتمان فروش متمرکز شویم. اهمیت بازاریابی را نباید فراموش کرد. این روزها مشتری به سادگی میتواند با جستجو در فضای دیجیتال اطلاعات بسیاری دربارهی محصول مد نظر خود پیدا کند. وقتی مشتری به سراغ فروشنده میآید، بخش مهمی از تصمیم خود (شاید بیش از ۷۰٪) را گرفته است. هر چقدر قبل از فروش روی بازاریابی، تعامل با مشتری، تولید محتوا و آموزش دادن مشتری متمرکز شوید، شانستان برای فروش بیشتر خواهد بود.
به سوالهای مشتری فکر کنید
این حرف کاملاً بدیهی به نظر میرسد. اما مسئله اینجاست که سوالهای مشتریان بسیار متنوع هستند. ترسها، نگرانیها، دغدغهها، ایرادها و ابهامهای فراوانی وجود دارند که در نهایت میتوانند به مانعی در مسیر خرید مشتری تبدیل شوند. غالب شرکتها و کسب و کارها، حتی وقتی میگویند ما به سوالها و ابهامهای مشتری فکر کردهایم، صرفاً به بخش کوچکی از آنها پاسخ دادهاند. به هر روشی که میتوانید، از گفتگو با فروشندگان تا نظرسنجی از مشتریان و از طوفان فکری تا تحقیقات بازار، بکوشید سوالات مشتریان را کشف کنید. اینکه یک فهرست ساده و مختصر با عنوان «سوالات متداول یا FAQ» بنویسید و منتشر کنید کافی نیست. باید به تفصیل به تکتک سوالها بپردازید. شاید لازم باشد دربارهی برخی از آنها کلیپهای ویدئویی بسازید و برای بعضی دیگر مقاله الکترونیکی تولید کنید.
مخاطب اول و آخر شما «مشتری» است
بسیاری از کسب و کارها وقتی به سراغ تولید محتوا میروند مدام با خودشان میگویند «رقبای ما این مطالب را میبینند. این پاسخها را میخوانند. ویدئوهای ما را میبینند. باید مرافب باشیم و این نکته را مد نظر قرار دهیم.» چه بخواهیم و چه نخواهیم رقبا دیر یا زود اطلاعات شما را به دست میآورند. ضمن اینکه در نهایت آنها قرار نیست محصول شما را بخرند و برای آن پول بدهند. دغدغهی شما باید کسی باشد که در نهایت پول خود را به شما میدهد و محصولتان را میخرد. به مشتریان بالقوه فکر کنید. سوالهای آنها را جدی بگیرید و بدون ترس و ملاحظهی افراطی، به دغدغههایشان پاسخ بدهید. در تشخیص و انتخاب مخاطب محتوای خود اشتباه نکنید.